حوزه نجمه خاتون (س) صفی آباد
لوء لوء مکنون
لوء لوء مکنون
شنبه 97/11/20
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ نَبِىِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ حَبيبِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَليلِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صَفىِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَمينِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَفْضَلِ اَنْبِياءِ اللهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِّيَةِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سِيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمينَ مِنَ الاَْوَّلينَ وَالاْخِرينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللهِ وَخَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الشَّهيدَةُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ ، اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْفاضِلـَةُ الزَّكِيـَّةُ ، اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْحَوْراءُ الاِْنْسِيَّة
پنجشنبه 97/08/17
🔻 نگاهی به تاثیرات اقداماتِ بلندمدت امام رضا (ع) طی نوزده سال دوران امامت به روايت حضرت آيتالله خامنهای:
عمر مبارک امام رضا (ع) تقریبا پنجاه و پنج سال بوده است - یعنی از سال ۱۴۸ که سال شهادت امام صادق (ع) است تا سال ۲۰۳ - تمام زندگی این بزرگوار با همهی این عظمتها و عمقها و ابعاد گوناگونی که میشود برای آن ذکر کرد و تصویر کرد، در همین مدت عمر نسبتا کوتاه انجام گرفته است.
از این مدت پنجاه و پنج سال، نزدیک به بیست سال - تقریبا نوزده سال - مدت امامت این بزرگوار است؛ اما همین مدت کوتاه را که ملاحظه میکنید، تاثیری که در واقعیت دنیای اسلام گذاشت و به گسترش و عمقی که به معنای حقیقی اسلام و پیوستن به اهلبیت (ع) و آشنا شدن با مکتب این بزرگواران انجامید، یک داستان عجیبی است، یک دریای عمیقی است.
آن وقتی که حضرت به امامت رسیدند، دوستان و نزدیکان و علاقهمندان حضرت میگفتند که: علیبنموسی در این فضا چه کار میتواند انجام بدهد - این فضای شدت اختناق هارونی که در روایت دارد که میگفتند: و سیف هارون تقطر دما؛ خون میچکد از شمشیر هارون - این جوان در این شرایط، در ادامهی جهاد امامان شیعه و در مسئولیت عظیمی که برعهدهاش است، میخواهد چه بکند؟ این اول امامت علیبنموسیالرضا (ع) است.
بعد از این نوزده سال یا بیست سال که پایان دوران امامت و شهادت علیبنموسیالرضا (ع) است، وقتی شما نگاه میکنید، میبینید که همان تفکر ولایت اهلبیت و پیوستگی به خاندان پیغمبر آنچنان گسترشی در دنیای اسلام پیدا کرده که دستگاه ظالم و دیکتاتور بنیعباس از مواجههی با آن عاجز است؛ این را علیبنموسیالرضا (ع) انجام داده…
بالاخره مأمون طىّ همان قضایایی که شنیدهاید و تکرار شده است و میدانید، احساس میکند که ناچار است.
علىّبنموسیالرّضا (ع) را - که با نیتهای خاص خودش، آن بزرگوار را از مدینه کشانده بود، آورده بود، به خود نزدیک کرده بود و قصد کشتن آن بزرگوار را هم نداشت - برخلاف آنچه تدبیر کرده بود، به شهادت برساند.
کار قضاء الهی و ارادهی الهی و تدبیر الهی - که پارهی تن پیغمبر در این نقطهی دوردست از مدینه مدفون بشود که خود این یک تدبیر الهی است، یک مهندسی الهی است - به وسیلهی دشمنان اهلبیت انجام بگیرد. کار برای اهداف بلند را اینجوری باید انجام داد؛ نگاه به بلندمدّت را با این انگیزهها، با این نیّتها، با این امیدها باید انجام داد. ۹۲/۶/۲۶
چهارشنبه 97/08/16
❤️قال امام رضــا علیهالسلام:
هــیچ یڪــــ از دوســـتانم مـــرا با
#شــناخت حقــم زیارت نمی ڪند
مگر اینڪه در روز قیامت شفاعتم
از او پذیرفـــته می شود.
📚 وسائل الشـــیعه ج13 ص522
چهارشنبه 97/08/16
▪️خورشید به سوگ مصطفی میگریدمهتاب به حال مجتبی میگرید
▪️درمشهدِ دل چه کربلایی برپاست
قومی به شهادت رضا میگرید
⚫️ فرا رسیدن رحلت پیامبر(ص)و شهادت امام حسن(ع)و امام رضا(ع) تسلیت باد.
جمعه 97/07/13
در روایت آمده، از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام!
امان از شام !
طبق روایت دیگر امام سجاد علیه السلام به نعمان بن منذر مدائنی فرمود:
در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
1. ستمگران در شام اطراف ما را به شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزهها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند .
2. سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(ع) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(ع) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(ع) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه(س) و فاطمه(س) میآوردند و با سرها بازی میکردند و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
3. زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
4. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
5. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و …) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
6. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
7. ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم.
برگرفته از: تذكرة الشهداء ملاحبيب كاشاني